جَوقی بچّهٔ او پر برآرند بیک ره روی در یکدیگر آرند درآید زود مادرشان بپرواز نشیند بر سر کوهی سرافراز کند بانگی عجب از دور ناگاه که آن خیل بچه … متن کامل شعر را ببینید ... عطار عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید … را ز هارون یک پسر بود که در خلوت ز عالم بیخبر بود برون نگذاشتی مادر ز ایوانش که زیر پرده میپرورد چون جانش چو قوّت یافت عقل بی قیاسش به جوش آمد … متن کامل شعر را ببینید ... عطار عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۴) حکایت اردشیر و موبد و پسر شاپور … او را دید بشناخت برخود خواندش و بگرفت و بنواخت بدو بخشید حالی مادرش را بسی غم خورد پیر غم خورش را ازین قصّه بدان کز آشنائیست کزو هر ذرّهٔ در …